گروه فرهنگی امام حسین علیه السلام

گروه فرهنگی امام حسین علیه السلام

گروه فرهنگی امام حسین علیه السلام

گروه فرهنگی امام حسین علیه السلام

تفاوت ما و مدرس در برخوردبا دشمن!

سید محمدناصر تقوی

« من چه بودم ؟ فعلاً چه هستم؟ عاقبت چه خواهم شد؟»

 البته اینها پرسشهای مهمی برای هر صاحب خرد فرجام اندیش و محاسبه گری است ؛ اما مشخصاً این پرسشهای سه گانه مربوط است به یادداشتهای بزرگ مرد دینی سیاست ایران معاصر سید حسن مُدرّس . یادداشتهایی مفقود شده که مربوط به دوران تبعید و حبس وی در خواف است که در سالهای اخیر در میان اموال به جای مانده از دکتر مهدی ملک زاده ،طبیب وقت ژاندارمری یافت شده  و در زمستان 1385 به زیور طبع آراسته شده است. با این مشخصات :گنجینۀ خواف (مجموعه درسها ویادداشتهای روزانه شهید سید حسن مدرس در تبعید)، به کوشش نصرالله صالحی / طهوری / چاپ اول تهران 1385)

 با این مشخصات :گنجینۀ خواف (مجموعه درسها ویادداشتهای روزانه شهید سید حسن مدرس در تبعید)، به کوشش نصرالله صالحی / طهوری / چاپ اول تهران 1385)

قصد گزارش از تمام محتوای این کتاب ارزشمند را ندارم وفقط به دو نمونه که درمطالعه آن، شخصا" برایم جالب توجه بوداشاره می کنم .

1/ کتاب گرچه محصول یکی از برجسته ترین دوره های فعالیت سیاسی مرحوم مدرس ، یعنی دوران تبعید وزندان است اما در آن با بُعد دیگری از شخصیت ایشان آشنا می شویم : بُـعد عرفانی و معنوی که آشکارا وجه عمیق و اصلی شخصیت مدرّس می باشد.
مدرّسی که به ناحق و به جرم پایداری بر حقوق مردم و قد برافراشتن شجاعانه در برابر دیکتاتوری رضا خان زجر تبعید وزندان را متحمل شده است و با آنکه خود هیچ تردیدی در حقانیت خود در این رویارویی و مبارزه ندارد ، اما بااین حال دیدۀ باطن بین مدرّس ، در پس ِ این ظاهر ، در جستجوی کشف حکمت های پنهان الهی است و درست بر خلاف کسانی که فقط با این توجیه که مواضع برحقّی دارند، خود را مبرّا و پیراسته از هر خطا و اشتباهی می پندارند و خصوصاً در میدان منازعات سیاسی ، رقیب خود را « شــرّ مطلق » می انگارند که مستحقّ آنست که هر زشتی و تهمتی را نثارش کنند. ولی مدرّس که الگوی توازن سیاست و دیانت است ، در خلوت تنهایی خود به جای آنکه نفرت و خشم خود را نثار دشمن غدّاری چون رضا خان و دیگر رقبای خود نماید ، به محاسبه نفس و نقّادی بی رحمانه خویش می پردازد و با کمال دقت به جستجو از اشکالات و کوتاهی های احتمالی در طول دوران فعالیت سیاسی اش می پردازد تا ببیند چه کوتاهی هایی را مرتکب شده که باعث گشته در پیشگاه پروردگار به چنین رنج و گرفتاری و محنتی گرفتار آید و مبتلا گردد.

و جالب تر آنکه مدرّس در این بررسی و انتقاد از خود ، یکی از مهم ترین اقدامات سیاسی خویش را که به گواهی دوست و دشمن از افتخارات مدرّس بوده و برگ زرّینی از کارنامۀ سیاسی او در دفاع از حقوق ملت و استقلال و تمامیت ارضی ایران به شمار می آید را هدف نقد خویش گرفته و آسیب شناسی می کند .

تفصیل ماجرا ، همانطور که آیة الله مدرّس خود نیز در این کتاب توضیح می دهد ، مربوط به واقعۀ قرارداد ننگین 1919 می باشد که بر اساس این قرار داد که پس از جنگ جهانی اول به امضا رسید، دولت میرزا حسن خان وثوق الدوله توسط دو تن از وزیران کابینه اش (صارم الدوله ، وزیر داخله و نصرت الدوله فیروز ، وزیر خارجه) تعهداتی را به انگلیس می دهند که عملاً ایران به صورت یک کشور مستعمرۀ انگلیس در می آمد. چرا که اختیار همۀ امور اقتصادی ، نظامی ایران در انحصار کارشناسان انگلیسی قرار میگرفت و بنا به گفتۀ مدرّس ، این قرار داد مقدمۀ استعمار ایران بود. همانطور که انگلیس بعد از جنگ جهانی با همین مقدمه برای استعمار و استملاک برخی کشور ها اقدام نمود. (برای مطالعۀ متن قرار داد مراجعه کنید به : حسین مکـّی / زندگی سیاسی سلطان احمد شاه / صص 36 تا 38)

مخالفت با این قرارداد از نادر مواردی است که در آن سالهای پر التهاب و آشوب مورد اجماع ملـّی و توافق اکثریت نخبگان سیاسی با هر گرایش و سلیقه ای قرار گرفت و جلوه ای از وحدت واقتدار ملی ایرانیان را به نمایش گذارد و در نتیجۀ این مخالفت عمومی ، این قرار داد استعماری لغو و وثوق الدوله نیز از کار برکنار گردید و چون در نزد افکار عمومی به عنوان کسی که خیانت به ملت کرده و بی اعتبار شده بود ، برای مدتی از کشور خارج شد و در اروپا اقامت گزید و جالب اینست که رهبری این مخالفت ، با مرحوم آیة الله مدرّّّّّس بود و همو بود که جریان مخالفت را در میان تودۀ مردم و نخبگان هدایت نمود و موجبات این پیروزی بزرگ ملی را فراهم آورد و تا امروز نیز این افتخار بزرگ به نام « مدرّس » و همراهان او در تاریخ ثبت است.

با این اوصاف آیا به ذهن کسی خطور می کند که این اقدام بزرگ و تاریخی ، را نقد و آسیب شناسی کند؟ چرا که هر چقدر که در آن دقت شود جز هوشمندی ، وطن دوستی ، شجاعت ، تدبیر ، خدمت به کشور ، حفظ حقوق ملــّت و ... چیز دیگری درآن دیده نمی شود ولی مدرّس بزرگ ، درست سراغ همین عمل نیک و سراسر افتخار می رود و نتیجه می گیرد درست است که این قرارداد ، ننگین و خیانت آمیزبود ، ولی از کجا معلوم که وثوق الدوله قصد خیانت داشته است؟ شاید او از نتایج چنین قراردادی آگاه نبوده و به قصد خدمت و براساس یک تحلیل نادرست و سوء برداشت از منافع ملــّی به چنین قراردادی تن داده است؟! مدرّس تصریح می کند که اصولاً اختلاف نظر و نیز خطا در موضوعات سیاسی و غیر سیاسی ، طبیعی و امکان پذیر است ، اما چون این قرارداد بسیار به حال استقلال کشور مضرّ بود ، با آن به صورتی مخالفت شد که عاملان آن هم مورد حمله قرار گرفتند تا مایۀ عبرت دیگران شود و به همین دلیل وثوق الدوله نیز به عنوان عامل اصلی قرار داد به زحمت افتاد و علیرغم میل خود و با اکراه از شهر ودیار خود دور شد و مدرّس احتمال می دهد از آنجا که بر اساس سنــّـت الهی ، هیچ ظلمی ولو نا چیز و اندک ، بدون جواب باقی نمی ماند و این دنیا، « دار تلافی و انتقام » است ، این تبعید و زندان که خود به آن گرفتار آمده ، مکافات دخالت او در تبعید و دوری ناخواستۀ وثوق الدوله « از خانه و اهل وعیال و مملکت خود » باشد (نگاه کنید به ص 67 کتاب )

2/ نکته قابل توجه دیگری که توجه مرا در این کتاب جلب کرد اینکه مرحوم مدرس که خود درآن زمان عمیقا" تلخی برخی مجازات ها همچون زندان و تبعید را چشیده بود در مواردی نه به عنوان یک سیاستمدار صِرف ، بلکه در قامت یک فقیه سیاستمدار، به اظهار نظر پیرامون مجازات هایی که در اسلام برای جرائم مختلف مقرر شده است می پردازد و از جمله بصورت خاصّ مخالفت خود را با مجازات زندان اعلام می دارد وآن را فقط برای مواردی خاصّ و اندک تجویز می نماید ودر سایر موارد آن را مجازاتی غیر شرعی و غیر انسانی بر می شمرد که صرفا" تقلیدی غیر عالمانه و غیر شرعی از کشور های غیر اسلامی است. وی می نویسد :

« اصول مجازاتهایی که در اسلام مقرّر است[عبارت از] ضرب ، حبس، تبعید ، قطع جوارح و قتل می باشد . ضرب و قطع و قتل، واضح است و موارد آن در محلّ خودش مفصلا" مذکور است .اما حبس ،[ یعنی ]معامله کردن با انسان مثل حیوان ، در اسلام از مجازات های سخت است و موارد آن بسیار نادر است . چون دول غیر اسلامی در مجازات ، فلسفه تقصیر (جرم) را مراعات نکرده اند ، لذا مجازات اغلب تقصیرات (جرائم) را حبس قرار داده اند . متاسفانه دول اسلامی هم در این مساله از روی تقلید و جهالت از آنها تبعیت نموده اند . فساد ِ[ و آسیب ] حبس ِ مقصرین( مجرمان) نوعاً از فساد قتل زیاد تر است زیرا یک نفری را که حبس کردند رشته زندگانی خود او که گسیخته می شود ، رشته زندگانی اولاد و عیال و اشخاصی که با او ارتباطات دنیوی داشتند نیز گسیخته  [می گردد]و بسا امور جمعیت            ( انسانهای ) زیادی از حبس ِ یک نفر مختلّ خواهد شد . » [ص 65 گنجینه خواف ]مدرس سپس توضیح می دهد که یکی از فلسفه های مجازات ، کاهش و پیشگیری از جرم است ، امّا  بر اساس تجربه و مقایسه میان وضعیت گذشته و فعلی جوامع مختلف  نشان می دهد که إعمال مجازات زندان  نه تنها از تعداد جرمها نکاسته بلکه جرایمی که مجازات  زندان برایشان مقرر شده ، افزایش یافته اند. ایشان بر همین اساس نتیجه  می گیرد که بدون در نظر گرفتن فلسفه زندان ، محکوم کردن افراد به چنین مجازاتی "ظلم و تعدّی به انسان ، فامیل ، بستگان و صنف و نوع آن "است.

 مدرس همچنین تاکید می کند که  موارد اندک و نادری که  مجازات زندان در شریعت اسلام تجویز شده است باید با در نظر گرفتن فلسفه آن إعمال گردد.

آیة الله مدرس با شناخت عمیقی از که سرچشمه  معارف اسلامی دارد حفظ حرمت انسانها و کرامت او را عین دین و شریعت  می داند و خروج از دایره عقل و عدل را در مجازاتها غیر شرعی  می داند و به همین خاطر نهایت دقتِ اسلام  در مراعات دقیق نسبت میان جرم و مجازات را گوشزد می کند . از همین زاویه مدرس  روایتی را نقل میکند که جوانی خدمت حضرت علی(ع) آمد  و گفت امروز شخصی در حین عبور با من مواجه شد و گفت من دیشب خواب دیدم که با مادر تو جماع کردم . حضرت آن شخص را احضار کرد و او هم اقرار کرد که چنین حرفی را زده است . حضرت علی(ع) به آن شخص گفت در آفتاب بایست . و شلاق را به دست جوان داد و گفت هشتاد تازیانه به سایۀ او بزن . مدرس می گوید این کارامام علی (ع) ، ارشاد امثال ماست که همان مقدار که توهین به جوان شده بود باید جبران شود و به سایه اش شلاق بزند . یعنی باید جرم و جزا در تناسب تامّ با همدیگر باشد و پس از اثبات قطعی وقوع جرم دقیقاً به میزان همان جرم واقع شده مجازات صورت پذیرد.

گمان می کنم با تأمـّـل در همین دو نمونه که ذکر شد ، اکنون می توان به « مدرّس » حقّ داد که صادقانه، سیاست خود را عین دیانت بداند و همچنین تا حدّی دریافت که کدام «مدرّس » شخصیت محبوب و ایده آل خمینی بود و چرا؟!     

مدرّس  کسی است که خود را در حوزه شخصی و اجتماعی ، در ترازوی دقیق محاسبه خویشتن فرو می غلطاند و به اندازه دخالتی و لو اندک در قضیه ای به حق ، حقّ خود می داند که هزینه و مکافات طبیعی دور کردن کسی را از خانواده اش بپردازد . واین به راستی بصیرت به عیوب نفس خویش است . جالب است بدانیم که برترین و والاترین نوع بصیرت ، بصیرت به عیوب خویشتن است . چنانکه رسول رحمت (ص) به ابوذرغفاری میفرماید : آن هنگام که خداوند اراده ی خیر برای بنده ای کند ، او را به عیوب نفسش بصیر و آگاه می سازد  ( إذا أراد الله بعبد خیراً... بصّره بعیوب نفسه ) خدای بزرگ را می خوانیم که ما را به این خیرکثیر ِ وقوف بر عیوب خویش متنعّم سازد و شجاعت و جسارت نقدِ خود را به ما عطا فرماید و نیز خود ساختگانی چون مدرّس را از رحمت واسعه و غفرانش بهره مند فرماید.


منبع : آینده نیوز
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد