گروه فرهنگی امام حسین علیه السلام

گروه فرهنگی امام حسین علیه السلام

گروه فرهنگی امام حسین علیه السلام

گروه فرهنگی امام حسین علیه السلام

نهج البلاغه،محصول فضای باز فرهنگی)سیره علوی(

مقدمات شناخت کلی نهج البلاغه

مصطفی دلشاد تهرانی*

عنوان کتاب
نهج در لغت، یعنی الطریق الواضح. راه روشن،راهی که در آن هیچ ابهام و تاریکی نیست.
بلاغت سخنی است که سه شرط داشته باشد:*متناسب حال و مقام باشد. (حضرت می فرماید مردم هجوم آوردند مانند هجوم شتران برای آب خوردن.)*مراد خودش را هر چه که باشد، در اوج برساند به گونه ای که نشود بالاتر از آن گفت. (مثال:تَخَفّفوا تَلحقوا سبکبار شوید تا به مقصد برسید.)* فصیح هم باشد.


  نهج البلاغه کتابی است که راه روشن سخنان بلیغ در اوج است. منتها راه روشن سیاست هم هست در اوج بلاغت، راه روشن حکومتداری، مدیریت،عرفان، تاریخ و خداشناسی هم هست.

کتاب در چه دوره ای تالیف شده؟
نهج البلاغه در سال 400 هجری تألیف شده، در دوره سوم خلافت عباسی.
دوره اول خلافت عباسی(139 تا 232): بنی عباس، به کمک وزرای ایرانی، توانستند حکومت استبدادی مقتدری را تثبیت کنند.
دوره دوم خلافت عباسی(232 تا 334)
تصفیه عناصر ایرانی و جایگزینی عناصر ترک.دوره خفقان تاریخ. دوره ای که ائمه آخر ما، در تنگترین شرایط قرار می گیرند و منجر می شود به غیبت.هیچ کس حق ندارد به غیر از آنچه حکومت می گوید، فکر کند
دوره سوم خلافت عباسی(334 تا447)
فضای نسبتاً باز فرهنگی، خلیفه اسمی است و حکومت دست آل بویه است. شریف رضی در دوره سوم به دنیا آمده، بزرگ شده و در این دوره نهج البلاغه را تالیف کرده. نهج البلاغه در یک دوره فرهنگی نسبتاً باز تالیف شده. بیشترین دانشمندان مسلمان در این دوره پیدا شدند. در همه ی زمینه ها یک تحول علمی صورت می گیرد. در این دوره است که شیمی، فیزیک، ریاضی، طب، کلام، فلسفه، حدیث و تفسیر اوج می گیرد.

دوره چهارم خلافت عباسی(447 تا 656)
دوره فروپاشی و اضمحلال بنی عباس .بالاخره هلاکوخان مغول وارد بغداد شد و بساط بنی عباس را برچید .

مولف این کتاب
 مولف نهج البلاغه آدمی است قطعا بی نظیر. ابوالحسن محمد بن حسین بن موسی معروف به سید رضی یا شریف رضی، 359 تا 406. از 8 سالگی شعر می گفته، 20 سالش که شده، همه ی علوم زمان خودش را در حد عالی می دانسته و استاد بوده.انسانی است به شدت آزاداندیش. روشنفکر به معنای دقیق کلمه. جامع نگر، دوراندیش، پاک، باعزت، شجاع، مقید به حدود و مرزها، انسان دوست، عدالت خواه، پایبند به رعایت حقوق همگان، ....

من دو سه مطلب از تاریخ زندگیش می گویم تا این قضیه قدری لمس شود:

آزاداندیشی سید رضی

در آزاداندیشی اینگونه آزاداندیشی را نمی  دانم کجا می  شود پیدا کرد. این آزاداندیشی را سید رضی از کجا آورده؟ گمان من این است که این آزاداندیشی را از امیر مومنان آموخت. این آزاداندیشی برای علی (ع) است. این درسها را سید رضی از امیر مومنان گرفته. من یک عبارتی را از نهج البلاغه بخوانم تا ببینید آزاداندیشی امیر مومنان چگونه است.

خبری را شریف رضی در قسمت حکمتهای نهج البلاغه آورده که سبب صدور و فضای آن را نگفته، (در منابع دیگر آمده) که یک شبی از شبهای ماه مبارک رمضان، بعد از افطار، امیر مومنان با تعدادی از اصحابشان (از اصحاب ادیب و شاعرشان) نشسته بودند و شب شعر داشتند. یکی یکی شعر می  خواندند و بر حضرت عرضه می کردند و از حضرت می خواستند که آن را نقد کند و حضرت نقد شعر می-کرد. گویا ابو الاسود الدولی که جزو اصحاب بسیار گرانقدر امیر مومنان است، این سوال را پرسیده : به نظر شما، اشعر شعرا کیست؟ شاعرترین شاعر در میان شاعران از قدیمترین ایامی که ما می شناسیم تا به امروز، چه کسی است؟

حضرت یک جواب علمی دادند که شاعران همه در یک میدان اسب نتاختند، نمی  شود این طور حرف زد. از نظر علمی دقیق نیست، برای مقایسه باید این طور بگوییم که در غزل چه کسی برتر است؟ در قصیده...حتی این را خرد تر کنیم، بگوییم در قصیده در حوزه ی حماسه چه کسی بالاتر است؟ ... گفتند نه! شما در مجموع بگویید از ابتدا که ما می شناسیم تا به امروز چه کسی شاعرترین شاعران است. استادتر کیست؟ حضرت فرمود اگر این جوری بخواهیم قضاوت کنیم، بهترین شاعر، بالاترین شاعر، گرانقدرترین شاعر، از نظر شاعری و قدرت و سبک، ملک المضلین، پادشاه گمراهان است. منظورشان اِمرؤالقیس است. او شاعر جاهلی است که قصیده ی معروفی دارد به نام قَفا نَبکی و مشهور است که بر دیوار خانه ی کعبه آویخته شده بود، جزو معلقات بوده (اگر داستان معلقات درست باشد) به هر حال شاعر بی نظیری است. خودش چه جور آدمی  ست؟ یک فاسد به تمام معنا. انسانی است که در شعرهایش گناهانش را، خلافکاریهایش را می گوید. گاهی آدم بیتی از آنها را بخواند، داغ می شود. عرق بر پیشانی آدم می  نشیند از این صحنه هایی که بیان می کند. آدم فاسد و گمراهی است، پادشاه گمراهان. ولی شعرش عالیست.

 امیر مومنان انصاف علمی دارد. اِمرؤالقیس آدم فاسدی است، اما استاد شعر است. شریف رضی تربیت شده ی این مدرسه است. مدرسه ی امیر مومنان. مدرسه ی امیر مومنان، مدرسه ی تنگ نظری نیست، مدرسه آزاداندیشی هست.

شجاعت مقابل خالفا

درباره ی شریف رضی نوشته اند که آن قدر این انسان شجاع و بزرگ بود، خلفا از او حساب می بردند. یک روز خلیفه ی عباسی او را دعوت کرده و کنار خودش نشانده بود. شریف رضی زمانی که کنار خلیفه ی عباسی نشسته بود، بی محل به خلیفه ی عباسی، با محاسنش بازی می کرد. به خلیفه بر خورد. چون کسی که جلوی خلیفه می نشیند، نباید تکان بخورد، نفسهایش را هم باید با اجازه ی خلیفه بکشد.( مستبد یعنی این، جلوی مستبد باید نفس کشیدن هم با اجازه باشد.) رو کرد به سید رضی گفت : گویا ادعای خلافت داری؟ (یعنی این جور به ما بی محلی می کنی پس ما را قبول نداری) شریف رضی بلافاصله به او گفت : خیر، من ادعای نبوت دارم. (یعنی تو را آدم حساب نمی کنم! من در بالا هستم، نه این که واقعا ادعای نبوت داشته باشم، یعنی من در اوجم، خلافت یعنی چی؟) شریف رضی چنین انسانی است. خلفا از زبان رسای او می ترسیدند.

11- 10 سالش بود که خلیفه ی عباسی وقتی پدرش را دستگیر کرد، ( شریف رضی آن موقع 10- 11 سالش بوده چون در سال 359 به دنیا آمده و 369 پدرش را دستگیر کردند) وزیر خلیفه یک حرفی زد، گفت که شما شیعیان چقدر به این استخوانهای پوسیده می-بالید؟ خیلی حرف زشتی زد. منظورش این بود که شما شیعیان چقدر به ائمه تان می بالید؟ تمام شد و رفت! چقدر می گویید امام، امام، امام...شریف رضی یک قصیده ای سروده که خلیفه، دربار، حکومت و این منطق را چنان کوبیده که آنها به معذرت خواهی افتادند. زبان، با ادب اما کوبنده.

آن قدر این انسان بزرگ و بزرگوار است ، هرگز در عمر خویش صله از کسی نگرفته. شاعر بی نظیری است اما صله از کسی نگرفته (رسم است که به شاعران صله می دهند) حتی از پدرش هم صله نگرفته. شریف رضی مدرسه ی علمیه ای داشته بسیار خوب، کتابخانه بزرگ، تالارهای درست، حجره های مناسب، یک قاعده ای وضع کرد در آن مدرسه، در مدرسه های قدیم (شاید الان هم باشد) یک خزانه ای بود و یک خزانه دار. طلبه که می رفت مدرسه به او مقرری می دادند. هر مدتی یکبار مقداری پول و مواد غذایی، قلم و کاغذ می دادند که زندگیشان را در حجره هایی که داشتند اداره کنند. در مدرسه ی شریف رضی این گونه بود که وقتی طلبه ای وارد مدرسه می شد، روز اول به او یک کلید خزانه می دادند و به او می گفتند تو هرگاه هر مقدار پول نیاز داشتی، خودت می  روی و از خزانه بر می داری. مواد غذایی، قلم، کاغذ. به کسی رو نیندازید. عزیز بار بیایید. خودش هم همین گونه است، عزیز. سر در مقابل کسی خم نکرده، از علی (ع) اینها را آموخته. البته بعضی ها از جمله مرحوم آقای دوانی، معتقدند احتمال دارد شریف رضی را مسموم کرده باشند و کشته باشند. تحمل چنین انسانهایی کار سختی است.

شریف رضی خیلی انسان گرانقدری است، پاک، پاکدامن....نوشته اند هرگز در عمرش به سمت گناهی نرفته. مرزی را نشکست، اهانتی به کسی نکرد.

انگیزه شریف رضی از  تألیف این کتاب
در مقدمه ی کتاب می گوید من در آغاز جوانی، کتابی را شروع به نوشتن کردم، درباره ی ائمه. اسمش را هم خصایص الائمه گذاشتم. می خواستم ویژگیها، صفات و کمالات ائمه را بیاورم و در آخر هم نمونه ای از سخنان کوتاهشان را بگذارم. امیر مومنان را نوشتم، اما گرفتاریها نگذاشت ادامه دهم. انسان پر مشغله ای بوده، نقیب آل ابیطالب بوده. یعنی همه ی کارهای آل ابی طالب را او می کرده، قضاوت او می کرده،حج او می برده، فقرا را او اداره می کرده،بیوه زنان را او سرپرستی می کرده، حد، او جاری می کرده،... می گوید گرفتاریها نگذاشت، ولی دوستانم هرکدام این کتاب را می دید، آخرش که من نمونه هایی از سخنان علی (ع) را آورده بودم، برایش خیلی جالب بود. به من اصرار کردند مجموعه ای از سخنان امیر مومنان را گزینش کنم،از سخنانی که انواع باشد، همه جور سخن امیر مومنان را آنجا بیاور. و من تصمیم گرفتم کتابی را تألیف کنم و از انواع سخنان امیر مومنان، آنجا بیاورم، منتها سخنانی را که در اوج است.

* استاد دانشگاه علوم حدیث


منیع آینده نیوز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد